کتاب مقدس
קָרוֹב יְהוָה, לְנִשְׁבְּרֵי-לֵב; וְאֶת-דַּכְּאֵי-רוּחַ יוֹשִׁיעַ.T'hilim 34:18 (34:19)
The LORD is nigh unto them that are of a broken heart; and saveth such as be of a contrite spirit.
King James Bible, Psalm 34:18
iuxta est Dominus contritis corde et confractos spiritu salvabit
Biblia Sacra Vulgata, Liber Psalmorum 34:18 (33:19)
خداوند نزدیک شکسته‌دلان است و روح کوفتگان را نجات خواهد داد
کتاب مزامیر، ۳۴ آیهٔ ۱۸
کتاب مُقدس، نسخه استاندارد، ترجمهٔ قدیم، چاپ سوم ۲۰۰۲ انتشارات ایلام
تحلیل رویا
دختر جوان کاملا تحصیل‌کرده، بسیار محترم و معقولی برای تحلیل به نزدم آمد. نتوانست تحلیل را ادامه دهد و رفت. مدتی بعد به یکی از بیماران قدیمی‌ام گفت: «نمی‌توانستم تحلیل را با دکتر یونگ ادامه دهم زیرا او از لحاظ جنسی به من علاقه‌مند شد.» بیمارم از او پرسید چگونه. دختر در جواب گفت: «برای اینکه رویاهایی کاملا جنسی درباره او می‌دیدم.» آن دختر نمی‌توانست بپذیرد که خودش هم می‌تواند خیال‌های جنسی داشته باشد، پس من می‌بایست داشته باشمصفحه ۲۴۴
انسان و سمبولهایش
کندوکاو در ناخودآگاه - ۴اساطیر باستانی و انسان امروز - ۲
فرآیند فردیت - ۵
نمادگرایی در هنرهای تجسمی - ۴
وجود نماد در درون، تجزیه و تحلیل فردی - ۴
درختان و درختچه های ایران
به گمانم جامع‌ترین و کامل‌ترین کتاب در این زمینه باشدتنها ایراد آن این است که اولویت بر ترجمه نام‌های علمی لاتین بوده تا نام‌های محلی (خود نویسنده هم این مسئله را در پیشگفتار بیان کرده)، البته در برخی موارد نام‌های محلی هم آمده که با توجه به واریته‌های مختلف هر گونه کمی گُنگ است - این دیگر مشکل اجداد ماست که گیاه‌شناس نبوده‌اند
برای بسیاری از موارد، طراحی‌های علمیِ درختانی که پراکنش گسترده‌تری دارند از منابع خارجی آورده شده؛ برای بیشتر موارد باقی‌مانده، تصاویر آرشیو شخصی نویسنده آمده که برای آشنایی با درخت از هیچی بهتر است
چرا باید کلاسیک‌ها را خواند (Hard Cover)
برای فهمیدن نقدهایش لازم است که با بیشتر کتاب‌های مورد بحث آشنا باشید (که من نبودم). با این حال باعث شد که واقعا دلم بخواهد چند تا از این کتاب‌ها را بخوانم:داستان مضحک احوالات و امپراتوری‌های ماه نوشته ساوینین دو سیرانو، «دوست مشترک ما» نوشته چارلز دیکنز، «آن ماجرای قاراشمیش خیابان مرولانا» نوشته ک.ا. گادا، «ماه و آتش» نوشته پاوزه
 - Italo Calvino, آزیتا همپارتیان)
دختری که می شناختم
وقتی رعد و برق زد، بیدارم کن - ۴الین - ۴
پسری در فرانسه - ۵
غریبه - ۴
من دیوانه‌ام - ۴
شورش کوچک در مدیسون - ۳
دختری که می‌شناختم - ۴
آوای اندوهناک - ۴
تبعید و سلطنت
هرزه زن - ۴مرتد یا ضمیر سرگردان - ۵
گنگ‌ها - ۵
میهمان - ۵
ژونا یا هنرمندی در حین کار - ۲
نذر یا صخره‌ای که حرکت می‌کند - ۳
فرزند پنجم
یک کم به نظر اغراق‌آمیز می‌آمد، آن هم درباره یک بچه چند ماهه که مثلا برق بدذاتی و بدطینتی از چهره‌اش آشکار است و از اینجور چیزا!!! شاید هم اغراق نبود چون در این دنیای عجیب همه چیز امکان‌پذیر است. اما به هر حال نباید با این چیزها تقصیر جنایت را تنها بر گردن جنایت‌کار و ذاتِ بدِ او نهاد چرا که اطرافیان و خانواده مقصرترند. بن فقط یک استثنا بود و از این استثناها در دنیا کم است؛ اگر کم نبود که استثنا نبود. البته انگار لسینگ تمام دوستان بن را هم مثل خودش می‌دانست. شاید هم این کتاب فقط نظر یک پیرزن غُرغُرو درباره بچه‌های این دوره زمانه است
لطفاً گوسفند نباشید
گوسفندی سخنان گوسفندان دیگر را جمع کرده و اسمش را گذاشته «لطفا گوسفند نباشید». من یکی که گوسفند نبودم و خوشم نیامد
Eden: It's an Endless World, Volume 1
باید بگم که «هیروکی اندو» یک شاهکار رو نوشته و طراحی کرده
الآن که تمام ۱۸ جلدش رو خواندم اگر به من بگن بین «مایا-کولوید» و «لثیا-زمین» کدوم رو انتخاب می‌کنی میگم کولوید. جهانی که خداش تا پیش از خلقت یه زن بی‌قیدوبند بوده به نظرم خیلی منصفانه‌تر و عادلانه‌تر از جهانی خواهد بود که الآن داریم
بی‌عدالتی، قتل و جنایت، پول‌پرستی، ادیان، شهوت قدرت و لذت‌جویی، و بی‌وفایی، همه در کنار هم به خوبی به تصویر کشیده شدن. این مانگا دنیا رو به بهترین وجه توصیف کرده
دنیای جدید مطمئنا دنیای بهتری خواهد بود. برای اونها که ناامید شدن و از این دنیا دست شستن. مردان و زنانی که دست به دست هم دادن تا به کولوید برن، امید اونها صدها برابر برتر از بی‌انصافی مردمان این دنیاس. سوفیا اگر از خدای این دنیا بهتر نشه بدتر نخواهد شد
گهواره گربه
گهواره گربه یکی از قشنگ‌ترین کتاب‌هاییه که تا حالا خواندمباکونونیسم هم دین خیلی زیبایی بود. چگونگی بوجود آمدنش و پیامبرش، مشت محکمی بر دهان تمام *** دیگره
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%86%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85
مرد بی‌وطن
نموداری که برای طرح داستانی داستان مسخ کافکا می‌کشد خیلی زیباست:"حالا داستانی هست از کافکا. جوانی هست نسبتا بدقیافه و نچسب. قوم و خویشان بدعنق دارد و شغل‌های زیادی که هیچ شانس پیشرفتی در آن‌ها نداشته. حقوقش کفاف نمی‌دهد دوست‌دخترش را به سالن رقص ببرد یا رفیقش را به آبجو مهمان کند. یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود، باز وقت سر کار رفتن است، و او به یک سوسک تبدیل شده‌است."
از خاموشی
مرد دیگری نشسته، پشت این نگاه شادمرد دیگری که روی شانه‌های خسته‌اش
کوهی از شکنجه‌های نارواست
مرد خسته‌ای که دیدگان او
قصه‌گوی غصه‌های بی‌صداست
مرد دیگری نشسته پشت این نقاب خنده
با نگاه غوطه‌ور میان اشک،
با دل فشرده در میان مشت،
خنجری شکسته در میان سینه!
خنجری نشسته در میان پشت!
مرواريد مهر
در پی آن همه خون،که بر این خاک چکید،
ننگ‌مان باد این جان!
شرم‌مان باد این نان!
ما نشستیم و تماشا کردیم!
لحظه ها و احساس
بر خاک، چه نرم می‌خرامی، ای مردآنگونه، که بر کفش تو ننشیند گرد
فردا، که جهان کنیم بدرود، به درد
آه، آن همه خاک را چه می‌خواهی کرد؟
