زمانی که خبر مرگ هنریته را به ما دادند، در منزل، میز را برای صرف غذا میچیدند، آنا دستمال سفرهٔ هنریته را که هنوز به نظر نمیرسید آنقدر کثیف شدهباشد، داخل حلقهٔ زردرنگ مخصوص آن بر روی کمد گذاشته بود، و همهٔ ما نگاههایمان متوجهٔ دستمال سفرهٔ هنریته شدهبود که هنوز آثار قدری مربا و یک لک کوچک قهوهای سوپ یا سس بر روی آن دیده میشد. برای اولین بار در زندگیام به ارزش وحشتناک اشیایی پی بردم که یک نفر بعد از مرگ و یا در زمان حیاتش بر جای میگذارد
از صفحه، ۳۲۶ فصل بیست و سوم، برگردان محمد اسماعیلزاده، چاپ اول ۱۳۷۹ نشر چشمه